روزگار من

از هرچی مارمولکه بدم میاد

/ بازدید : ۲۷۲

یکی از دغدغه های ذهنی این روزهام ، اون مارمولک کوچیکست که رفته توی اتاقه برادره!
چند روز پیش اومدم برم توی اتاق یهو  چشمم خورد به ی مارمولک کوچیک که داره روی فرش قدم میزد!
تنها فکری ک ب ذهنم رسید  استفاده از  سم مارمولک کش بود! با جراتی ک تا اون لحظه  تو خودم ندیده بودم سم رو گرفتم سمتش و  اسپری کردم:-) حالا اون بدو من بدو:-) اخر سر ام زد بیرون رفت تو اتاق برادره. و خب اونجا هم که کلی جای قایم شدن داره!
خلاصه چند روزه فکرم اینه ک بلاخره سم بهش خورده؟ مرده؟ نمرده؟ رفته بیرون؟ نرفته؟ اوه خدای من! نکنه بمونه همونجا تا به  خواب زمستونی بره و بعد  رشد کنه بزرگ  بشه و  بهار چاق و چله بیدار بشه:-)
حالا تا زمانی که زنده یا مردش پیدا بشه این فکرا همچنان تو سرم میچرخه!

۶

نمونه افکارم!

/ بازدید : ۲۲۲

چقدر امشب اینجا نوشتم و دست آخر پاک کردام!
افکار پراکنده حرفهای پراکنده هم میاره و خب نتیجه اش چیزی نمیشه جز یه سری جملات بی سر و ته!

الانم ک میخوام بنویسم میبینم بازم داره همون میشه!
اگر بخوام از هر کدوم ازین فکرها یک کلمه رو ب عنوان نماینده انتخاب کنم نتیجه اش میشه این:


کار_ کولر_ درس_وابستگی_هدفون_تغییرات علی_شهریه__ محمد باغبانی_کم کاری_مارمولک

خیلی بهم مرتبط اند نه؟

۵

چشمهایش

/ بازدید : ۲۰۵


کتاب چشمهایش  رو بلاخره بعد از سالها خوندم .توصیفات شرایط جامعه و کشور توی اون سالها برام خیلی جالب بود بخصوص وقتی دیدم چاپ اولش سال 1332 یا 31 بوده ! و البته که فضای داستان توصیف فضای  سالهای 1314 تا 1330 کشور بود و  کتاب ی که من خوندم چاپ سال 57!

با وجود تفاوت های خیلی زیادی که بین من و شخصیت  فرنگیس هست ولی  خیلی جاهای داستان میتونستم  بخوبی باهاش همزاد پنداری کنم. و نه تنها واسه اون بلکه بخاطر خودم و امسال خودم دل بسوزونم!

عمری تلف کرد و نتونست واسه خودش کاری کنه !میتونست بجای اینکه واسه ادامه حیات محتاج کسی باشه و در پی اون وابسته شدن و حس نتونستن زندگی بدون اون! بشینه و اشتباهات تربیتی که پدر ، مادر و جامعه اش  در حقش داشتند رو اصلاح کنه و در نهایت بفهمه که چی میخواد و از زندگیش لذت ببره :)

۳

واسطه!

/ بازدید : ۱۸۷

کاش احساسات و افکار بدون نیاز به تایپ شدن خودشون میومدند و اینجا نقش میبستن!

بعضی از مواقع توی فرایند تبدیل شدنشون به انرژی مکانیکی انگشت  و بعد خط یه مقدار تلفات میدن که باعث میشه نتونن خود واقعیشون رو نشون بدن!

۴

هیس!

/ بازدید : ۱۸۲
تصمیم گرفتم دیگه جار نزنم!
یا کاری رو انجام ندم و یا اگر قصد انجامش رو دارم  سرم رو بندازم پایین و انجامش  بدم و در نهایت اگر انجام شد میبینند و اگر هم نشد  اواسط کار رهاش کردم  دیگه استرس سرزنش  دیگران رو ندارم!
۲

دکتر بابایی زاد

/ بازدید : ۳۳۱

دو ماه پیش به پیشنهاد زهره نشستم پای برنامه اردیبهشت  

یادم نیست دقیقا دوشنبه ها بود یا یکشنبه !

دیدن همون برنامه باعث شد برم آرشیو  صوتی برنامه اردیبهشت روزهایی که آقای دکتر مهمان بود رو دانلود کنم.

و تا حدودی متوجه بشم مشکل کار از کجاست

هرچند که هنوز بطور کامل  صحبتهاشون  رو گوش ندادم .

۳

نسبیت

/ بازدید : ۲۴۱
نسبی

همه چیز دنیا نسبیه 

کوچکی و بزرگی اتفاقاتش 

غم ها و  شادی ها 

داشتن و نداشتن ها!

حتی بودن ها و نبودن ها ش

همه چیز بستگی به تصورات این ذهن لعنتی داره
۶

و شاید بیست و اندی سال بعد!

/ بازدید : ۱۸۵

در حال حاضر نمیتونم  بفهممت! شایدم میتونم   و خودم رو میزنم به کوچه علی چپ!
در هر صورت بیست پنج, بیست و شش سال دیگه تو همچین روزهایی بدم نمیاد اگر بودام  دوباره ازت سوال بپرسم!
۱

علی طباطبایی

/ بازدید : ۲۵۰


من هنوزم فکر میکنم خبر مرگش شایعه است!

فکر نکنم کسی باشه که بگه از شنیدن خبر مرگ آدم ها متاثر نمیشه .من هم مثل همه و البته تو همچین مواقعی یکم بیشتر از همیشه ناراحت میشم

شنیدن یا دیدن مرگ جوونهای هم نسل حس و حالی رو توی آدم بوجود میاره که شاید قابل بیان نباشه.

 و من هنوزم  معتقدم که با مرگ هر آدمی دنیایی به پایان میرسه!

۴

بی خوابی

/ بازدید : ۲۰۰
خوابم نمیبره.حوصله نشستن پای گزارش کار رو هم ندارم.دلم نمیخواد به هیچ  کار فکری فکر کنم.
این گوشی هم که در شرف خموشیه!
پس نمیشه به چیزی گوش داد:-)
نه حس شکست دارم و نه حس قهر!
فقط حس اشتباه انتخاباتی رو دارم!!!!
۰
About Me
گاهی لازمه بشینیم و با خودمون درد دل کنیم
گاهی هم شادیهامون رو باید با خودمون تقسیم کنیم!
و اون کسی که باید بیشتر از همه بهش احترام بزاریم کسی نیست جز همین خودمون!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان