روزگار من

چشمهایش

/ بازدید : ۲۰۳


کتاب چشمهایش  رو بلاخره بعد از سالها خوندم .توصیفات شرایط جامعه و کشور توی اون سالها برام خیلی جالب بود بخصوص وقتی دیدم چاپ اولش سال 1332 یا 31 بوده ! و البته که فضای داستان توصیف فضای  سالهای 1314 تا 1330 کشور بود و  کتاب ی که من خوندم چاپ سال 57!

با وجود تفاوت های خیلی زیادی که بین من و شخصیت  فرنگیس هست ولی  خیلی جاهای داستان میتونستم  بخوبی باهاش همزاد پنداری کنم. و نه تنها واسه اون بلکه بخاطر خودم و امسال خودم دل بسوزونم!

عمری تلف کرد و نتونست واسه خودش کاری کنه !میتونست بجای اینکه واسه ادامه حیات محتاج کسی باشه و در پی اون وابسته شدن و حس نتونستن زندگی بدون اون! بشینه و اشتباهات تربیتی که پدر ، مادر و جامعه اش  در حقش داشتند رو اصلاح کنه و در نهایت بفهمه که چی میخواد و از زندگیش لذت ببره :)

۳
ابوالفضل ...
۱۹ شهریور ۱۰:۰۳
از زمان دبیرستان که می خوام بخونمش ولی هیچ وقت یادم نمی مونه. خوش به حالتون. امیدوار این پست شما باعث بشه برم دنبالش.
پاسخ :
معمولا همینجوره.قصد میکنیم اما انجامش رو هی ب تاخیر میندازیم.امیدوارم  بزودی بخونین و مثل من ازش لذت ببرین
کوثر متقی
۲۰ شهریور ۱۷:۰۴
وای چقدر اسمش خاطره اوره باد مدرسه میفتم
ممنون از معرفیت

شلوار های وصله دار از رسول پرویزی هم قدیمی بود اما جذاب دوست داشتی بخونش
پاسخ :
سلام.خوشحالم.
خواهش میکنم.مرسی بابت معرفی کتاب.یادداشت میکنم سر فرصت بگیرم و مطالعه کنم.
سید حمید
۲۲ شهریور ۱۳:۱۸
جالب بود برام، ای کاش همه میتونستن همین کارهایی که شما گفتین رو انجام بدن
پاسخ :
اگر میشد ک خیلی عالی میشد! ترک عادت قدیم خیلی سخته
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
گاهی لازمه بشینیم و با خودمون درد دل کنیم
گاهی هم شادیهامون رو باید با خودمون تقسیم کنیم!
و اون کسی که باید بیشتر از همه بهش احترام بزاریم کسی نیست جز همین خودمون!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان