خشم
دو سه روزه سر درد دارم. همش از اون شبی شروع شد که صحبت عادیمون شد بحث! من هنوز نمیدونم چرا گه گداری تو خونه ما اینجوری میشه. خشمی که از این بحث داشتم باعث شد فردا و پس فرداش نسبت به بعضی از رفتارهای که سر کار صورت گرفت واکنش نشون بدم همون چیزی که همیشه سعی داشتم ازش فرار کنم. نتیجه این شد با اینکه حق با من بود ولی بخاطر مدیریت اشتباه خشمم مقصر و شخص بد ماجرا من شدم. و از اونجاییکه بیشتر مردم کور خودشونن و بینای بقیه تموم خصلت ها و خاطرات خوب آدم رو فراموش میکنن و همین یه مرتبه رو تا همیشه جز خاطراتشون مرور میکنن:)و الان منم و سرزنش خودم بخاطر حفظ نکردن آرامشم
کتاب باشه وقتی تو راهی
کتاب سه شنبه ها با موری رو تموم کردم. همه رو توی مسیر رفت و برگشت به کار خوندم. به اون اندازه ای که ازش تعریف میشد نبود. کتابی نبود که من رو بخواد تکون بده. البته یه سری نکات رو یاداوری کرد. مثل اینکه نه تنها بقیه رو بلکه خودم رو هم باید ببخشم. اینکه مراقب باشم فرهنگ خودم رو داشته باشم و موقع مکالمه همه توجه ام رو به طرف مقابل بدم و اینکه مرگ یه پدیده کاملا طبیعی هستش مثل تولد. کتاب بعدی که تو راه باید بخونم کتاب قصه های صمد بهرنگی هستش :)
تجربه
سفر رو با همه برم نرم گفتن قبلش رفتم. رفتم تا دیگه از موقعتهایی که ازشون هراس دارم فرار نکنم. تا دیگه حسرت بی تجربگی رو نخورم. همچیزش خوب بود بجز غمی که تو دلم از دلتنگی مجید بود. که هر کار جدیدی که بعد از رفتنش انجام میدم حسرت میخورم که چرا دیگه نیست
سفر
جمعه را ثبت نام کردم برای سفر یه روزه
ترس عجیبی دارم
استرس
ولی باید بهش غلبه کنم
پل گردی
هر وقت میرم امانیه سعی میکنم مسیر برگشت رو پیاده برم تا چهارراه نادری از دانشجویی این عادت رو دارم بیشتر بخاطر گذشتن از روی پل و کارونه.عکس رو دیشب موقع عبور از روش گرفتم
وزوز
وزوز گوشم احساس میکنم بیشتر شده بخصوص گوش چپم البته تعجبی هم نداره با اون همه استرس و ناراحتی که من این اواخر داشتم طبیعیه
امیدوارم بازم بهش عادت کنم و بتونم با وجودش درس بخونم
انجمن
جلسات انجمن میرم، تئاتر میبینم. از گل و گیاهای جدیدم مراقبت میکنم. دارم کم کم به روال عادی بر میگردم
هرچند این بین باز هم دلم یجاهایی میگیره
لپتاپ
بعد از یکسال دوباره صاحب لپتاپ شدم
اما اینبار برخلاف قبل زیاد خوشحال نیستم. همش یاد مجید میوفتم یاد سال 90 همین موقع ها که برام اون لپتاپ رو انتخاب کرده بود. یاد حرفاش

گاهی هم شادیهامون رو باید با خودمون تقسیم کنیم!
و اون کسی که باید بیشتر از همه بهش احترام بزاریم کسی نیست جز همین خودمون!