خشم
فهم اطرافیان به این نمیرسه که نیاز به یک فضای خصوصی دارم
امروز دومین سالگرد خاکسپاریه
امروزم رو تابه به اینجا با گروه کافه رفتن سپری کردم
همه رفتن شهرستان و من موندم که به شیوه خودم سوگواری کنم
فردا حتما راجع به درخواستی که دارم تو گروه صحبت میکنم.
نیاز به یک حمایت صبورانه دارم
میدونی تو ذهنم چی میگذره؟
خاطرات آشفتگی دو سال پیش و پارسال این روزا
و آرزوهای به دل مونده
و جوونی که ته مونده ای ازش مونده
و لذتهایی که برده نشده
اصلا دوست نداشتم توی جلسه ختم قرآنی که برای دومین سالگرد برگزار شد حضور داشته باشم
به بهانه کاری کتاب ها رو بلند کردم رفتم کتابخونه محله که از قضا استثنا امروز تعطیل بود
رفتم کتابخونه مرکزی. حدودا سه بعد از ظهر بود
من سالها بود سالن مطالعه نرفته بودم!
خیلی جالب بود مدل پوشش و درس خوندنشون
تا ساعت شش و نیم توی محوطه کتابخونه و کنار کارون پرسه زدم
عمیقا دوست داشتم با کسی از سر دوستی همکلام بشم
اتفاقی سروش رو دیدم که احتمالا اومده بود واسه حسابان درس بخونه چقدر این پسر رو من دوست دارم عین نوجونی خردمند و مودبه
گفتگومون در حد سلام و علیک بود!
امروز روز غریبی بود
ذهنم بیشتر از همیشه آشفته است
فکر میکردم به این دوران تعلق ندارم
همون حس یه مقدار قدیمیه جا مونده از کاروان!
رنگ امیزی منزل وخستگیش
بیکاری و بلاتکلیفی
اوضاع الان کشور
بیمارستان همراه خواهری بودن
نتیجه آنژیوگرافیشون
و
فردا...
فردا که دومین سالگرده...
دلم یه آغوش گرم و امن میخواد که برای مدتی توش به هیچی فکر نکنم
نمیدونم چرا روم نمیشه الان به کسی اس ام اس بدم:|
یجوریه انگار قرار سر زده پا بزاری خونه ملت یا داری وارد حریم خصوصیشون میشی. حالا اگر شبکه های اجتماعی فیلتر نبود ریلکس به هرکس دوست داشتم پیام میدادم :|
پ.ن
شبهای بیمارستان چقدر طولانی و کسل کنندست
عین خستگی از کارهای خونه و غمگینی بابت مطلبی، فیلم It's a Wonderful Life رو نگاه کردم.
اون لحظات از فیلم که جورج موفقیت دیگران رو میدید بشدت باهاش احساس همدردی میکردم. یه زمان پر از ایده ای پر از انرژی و هدف به حدی که شاید بقیه درک نکنند ولی شرایط مانعت میشه و یا مسیر زندگیت رو سمتی میبره که نتونی بهشون فکر کنی. و بعد میبینی دیگران، همون ها که به اهداف تو میخندیدند به همون اهداف رسیدن و تو فقط نظاگری و حسرت میخوری. درسته پایان فیلم مردمان اطراف جورج قدردانش بودند ولی عملا تو زندگی واقعی کسی یادش نمیمونه.