به آرامی آغاز به مردن میکنی
کی پاش رو گذاشته رو شیلنگ نت ما؟
پای مبارک رو بردارین من نیاز به کمی سرچ زدن دارم
حال و هوای بیان شده شبیه زمان قدیم بلاگفا
اون مواقع که اینستاگرام و تلگرام و حتی واتساپی نبود. همه میومدند وبلاگها و مینوشتند و تند تند پست ها به روز رسانی میشد وبلاگها چک میشد و نظرات پاسخ!
گفته بودم میخوام تو گروه درخواستمو مطرح کنم، بلاخره یه فرصتی پیدا شد و این کار رو انجام دادم. و قطعا پنجشنبه بابتش ازم سوال میشه
از امروز باید سالم خوری رو شروع کنم، برای خودم البته نه دیگران. ولی نیاز به یه تلنگر مدام دارم فعلا تا این موضوع برام عادت بشه.
باید یه عادت خوب دیگه پیدا کنم و یه مدت دیگه بخوام جویای اون هم باشند
من موندم بعد از این چطور میتونیم توی این جامعه پر از خشم و نفرت کنار هم زندگی کنیم
- یکی مهارت کنترل خشم رو به من آموزش بده!
- امروز متوجه شدم تعداد آدم های تنهایی که تنهایشون رو با اینترنت پر میکردند کم نیست
این رو از تعداد پست های منتشر شده توی بیان میشه متوجه شد.
-دارم به این فکر میکنم یه قراردادی با خودم ببندم مبنی بر اینکه یا کاری نکنم یا اگر تصمیم به انجامش گرفتم تبعاتش رو هم بپذیرم بخصوص تو حوزه ارتباط با دیگران
- و اینکه بپذیرم شرایطی رو که توان تغییرش رو ندارم و بفهمم قرار نیست همه چیز باب میل من پیش بره
- ببخشم خودم رو چه بابت گذشته ،چه حال و چه آینده.
- یه احساس بی ارزش بودن چندی پیش از کسی گرفتم. که این بی نهایت آزارم داد البته فکر میکردم حلش کردم برای خودم ولی میبینم قاطی اون حس های پیچیده ای که دارم خشم و ناراحتی این موضوع هم هست. باید این رو هم مجدد برسی کنم.
- و در آخر اینکه یه نفس عمیق بکشیم به امید اینکه اول گوگل جان و بعد بلاگفا آزاد بشه .
امروز دومین سالگرد خاکسپاریه
امروزم رو تابه به اینجا با گروه کافه رفتن سپری کردم
همه رفتن شهرستان و من موندم که به شیوه خودم سوگواری کنم
فردا حتما راجع به درخواستی که دارم تو گروه صحبت میکنم.
نیاز به یک حمایت صبورانه دارم
میدونی تو ذهنم چی میگذره؟
خاطرات آشفتگی دو سال پیش و پارسال این روزا
و آرزوهای به دل مونده
و جوونی که ته مونده ای ازش مونده
و لذتهایی که برده نشده