دوران سخت
سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۹۷
/
بازدید : ۱۹۷
حتی توان توضیح دادن احوالم رو هم ندارم. بیشتر از قبل دلتنگ مجیدم بیشتر از قبل هم حسرت میخورم. بعضی روزا فکر میکنم که همه اینها کابوسیه که قرار ازش بیدار بشم بزودی اما افسوس....
هیچ وقت مثل این روزهای اخیر احساس تنهایی نداشتم. اطرافیام بخصوص اونهایی که بیشتر همیشه بشون نیاز داشتم تو شرایط سخت بهم نشون دادن که براشون اونقدرها هم اهمیت ندارم. خیلی کم حوصله، عصبی، دل نازک، زودرنج و غمگینم. پیش خودم میگم کاش بجای اعتقاد به دوستی به عشق و رابطه عاشقانه اعتقاد داشتم. حداقلش الان شاید کسی کنارم بود که بخاطر خودم دوست داشتنم تحملم میکرد و شایدم جز اولویت های زندگیش بودم. درسته خانوادن رو خدارو شکر دارم ولی نمیتونم حال بدم رو با اونها تقسیم کنم چون نتیجه اش برای هر دو طرفمون بیشتر فرو رفتن تو غمه. دوران سختی رو دارم میگذرونم