anybody here?
چهارشنبه ۲۹ آبان ۹۸
/
بازدید : ۱۹۵
اصلا دوست نداشتم توی جلسه ختم قرآنی که برای دومین سالگرد برگزار شد حضور داشته باشم
به بهانه کاری کتاب ها رو بلند کردم رفتم کتابخونه محله که از قضا استثنا امروز تعطیل بود
رفتم کتابخونه مرکزی. حدودا سه بعد از ظهر بود
من سالها بود سالن مطالعه نرفته بودم!
خیلی جالب بود مدل پوشش و درس خوندنشون
تا ساعت شش و نیم توی محوطه کتابخونه و کنار کارون پرسه زدم
عمیقا دوست داشتم با کسی از سر دوستی همکلام بشم
اتفاقی سروش رو دیدم که احتمالا اومده بود واسه حسابان درس بخونه چقدر این پسر رو من دوست دارم عین نوجونی خردمند و مودبه
گفتگومون در حد سلام و علیک بود!
امروز روز غریبی بود
ذهنم بیشتر از همیشه آشفته است
فکر میکردم به این دوران تعلق ندارم
همون حس یه مقدار قدیمیه جا مونده از کاروان!