مجید
گوگل کروم رو باز کردم نوشم آهنگ های دهه هفتاد توی نتایج یه آهنگ قدیمی از ابی پلی و همراهش گریه کردم
امروز یکی از اون پنجشنبه هایی بود که رفتم بهشت زهرا. وقتی اونجام واقعیت آوار میشه سرم
اینکه مجید الان اینجا خوابیده که دیگه الان بعد از یک سال و ده ماه دیگه چیزی به اسم اون مجیدی که من میشناختم و میدیدم نیست. یعنی در واقع دیگه اون مجید اینجا خواب نیست. مجیدی با اون همه خصلت خوب بد با اون تیکه کلام ها و رفتارها با اون شکل و شمایل.
همش میترسم میترسم که یادم بره میترسم که یه روزی زور بزنم به این مغز که یادم بیاد صداش حالتهاش
قلبم درد میکنه