غم رفتن برادر
سه شنبه ۱۴ آذر ۹۶
/
بازدید : ۷۵۵
روز به روز که میگدره باورش سخت تر میشه اصلا نمیتونم بپذیرم که دیگه نیستی هنوزم چشم گوش میدوزم به در خونه که ازش وارد بشی
کاش همش یه خواب باشه
امید دار برگردی
نمیدونم بدون تو چطور زندگی کنم اصلا میل به ادامه ندارم
دلم تنگه
دلم میخواد بیام از زیر اوم خاک ها درت بیارم
چقدر من سنگ دل بودم که گذاشتم بزارنت اونجا
ما با ه بدون پدر بزرگ شده بودیم روزهای بد خوب زیادی داشتیم از چهارسالگی کنارم بودی حالا چطور بپذیرم که دیگه نیستی
آرزو داشتم که بچه هات رو ببینم اما حالا آرزوی دیدن خودت رو دارم
خیلی سخته خیلی سخته باور اینکه که دیگه نیستی