روزگار من

روزهای آخر97

/ بازدید : ۱۹۰
دیشب جشن پایان سال یکی از انچمن هایی بود که توی  یک سال گذشته باهاشون آشنا شدم. از حضور کنارشون خیلی لذت بردم و احساسات مختلفی رو طی جشن تجربه کردم. برای اولین بار یه گلدون هدیه بردم اونم برای کسی که نمیشناختمش و همینطور یه هدیه  گرفتم از شخصی دیگه. برنامه جالبی بود. خوشحال بودم از بودنم غمگین بودم از اینکه مجید نیست، حسرت خوردم چرا دیر باهاشون آشنا شدم و یه حس نوجوانانه دیگه که بهتره ازش نگم. در مجموع شب دوستداشتنی بود.

۰

دلتنگ توام جانا

/ بازدید : ۲۰۵

یک سال پیش این موقع نمیدونم خواب بودی ،تو پذیرایی نشسته بودی پا گوشی،  و یا با ماشین بیرون بودی، نمیدونم.

فقط میدونم فکرشم نمیکردی سال دیگه این موقع، حدود ده ماهه که زیر خاک رفتی. فکرشم نمیکردی  با یه تصادف اونم توی مسیری هر روزت این اتفاق برات افتاده باشه. قطعا  وحشت میکردی اگر میفهمیدی فقط طی سه هفته، تو، فاطمه ، ارشیا زندگی رو ترک میکنین

به ذهنتم نمیرسید ماشینی که اینقدر بهش میرسیدی بشه یه آهن پاره، باورت نمیشد اگر بهت میگفتن تا سال دیگه دزد میزنه به خونه و لوازم همه مون رو میبره، و با همه اینها ما هنوز هستیم و به زندگی نسبتا عادیمون بدون تو ادامه میدیم. 

۱

دلم میخواد داد بزنم

/ بازدید : ۱۹۹

همش فکر میکنم موقعی که به این موزیکا تو ماشین گوش میکردی چه حسی داشتی مجید :(

 

 

دریافت

۰

غم رفتن برادر

/ بازدید : ۷۴۰
روز به روز که میگدره باورش سخت تر میشه اصلا نمیتونم بپذیرم که دیگه نیستی هنوزم چشم گوش میدوزم به در خونه که ازش وارد بشی
کاش همش یه خواب باشه 
امید دار برگردی
نمیدونم بدون تو چطور زندگی کنم اصلا میل به ادامه ندارم
دلم تنگه
دلم میخواد بیام از زیر اوم خاک ها درت بیارم
چقدر من سنگ دل بودم که گذاشتم بزارنت اونجا
ما با ه بدون پدر بزرگ شده بودیم روزهای بد خوب زیادی داشتیم از چهارسالگی کنارم بودی حالا چطور بپذیرم که دیگه نیستی
آرزو داشتم که بچه هات رو ببینم  اما حالا آرزوی دیدن خودت رو دارم
خیلی سخته خیلی سخته باور اینکه که دیگه نیستی
۲
About Me
گاهی لازمه بشینیم و با خودمون درد دل کنیم
گاهی هم شادیهامون رو باید با خودمون تقسیم کنیم!
و اون کسی که باید بیشتر از همه بهش احترام بزاریم کسی نیست جز همین خودمون!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان